گل نرگس

الهم عجل لولیک الفرج
  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

خاطرات ایام کرونایی2

12 شهریور 1400 توسط حسيني پور

هدفم کمک برای رضای خدا بود و بس ؛ پذیرفته بودم نگه دارمش به هر قیمتی باشد. می دانستم فرد بیمار خودش را به زور نگه می دارد آن هم با این بیماری جدید ناشناخته چه رسد به این که باید به نوزادی مداوم شیر دهد و مراقبت کند. آلودگی محیط و انتقال سریع که بدتر. همسرش هم که مشکوک بود؛ ولی این دختر 3ساله که آثاری ندارد نباید به محیط آلوده می رفت. خوش بینانه ترین احتمال را که آلوده نبودنش بود با توکل بر خداوند پذیرفتم. در آن روزها محیط بیمارستان از یک طرف و بیماری خودش از طرف دیگر و پرستاری از دختر نوزادش و درست غذا نخوردن و بی خوابی هایش باعث خستگی شده بود. حق داشت. اما امروز جهاد کم رنگ شده. دشمنی جهانی علیه کشورمان با اون همه ابهتشان نتوانست روحیه جهاد را از ملت ما بگیرد. ولی آن روزها کسی جهاد نمی کرد. شاید هر کسی فکر خودش بود. شاید هم حق داشتند. اما باز خاطرات شهدا جلوی چشمم رژه می رفتند. زندگی خوبشان، عشقشان، میوه های زندگی شان را بعضا ندیده با همه لذتش گذاشتند و رفتند تا ما آسوده بمانیم و حالا به این راحتی خودمان را باختیم؟ به او گفتم من می آیم و تو برو استراحت کن. اما نپذیرفت. چون باز می ماندیم با دختر 3 ساله اش چه کنیم. گفت تو همان را نگه دار یک دنیا ممنون.

در بین استرس ها اما لحظات خاطره انگیزی برایم رقم خورد که نرفته دلتنگش بودم. هر چیزی لازم بود تهیه کردم و خوردیم تا بدنمان مقاوم باشد و در صورت آلودگی از پا نیفتیم. چه لحظاتی که می گفت تا مادر نباشد نمی خورد، اما باز هم تسلیم می شد و می خورد. چه عشق زیبایی بود در این دنیای کودکانه او.. . در این مدت هر آنچه را حدس می زدم میکروب زدایی کند انجام دادم. روزها گذشت و روز مرخص شدن مادر و آبجی رسید. از صبح که فهمید سر از پا نمی شناخت. و در آن لحظات تصویر انتظار برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جلوی چشمم رژه می رفت که ما حتی الفبای آن را از این کودک نیاموخته بودیم. مداوم مادرش را طلب می کرد و آرامش روزهای قبل و حرف شنوی هایش را نداشت. تا بالاخره آمدند و او به آغوش خانواده رفت.

ادامه دارد

 نظر دهید »

خاطرات ایام کرونایی

11 شهریور 1400 توسط حسيني پور

بین خواب و بیداری بودم. گوشی همراهم زنگ خورد. جواب که دادم گفت دختر دو ماهه اش بیمار است و تب دارد و راهی بیمارستان است. طبق معمول همیشه میخواست دختر سه ساله اش پیش من بماند و من بدون لحظه ای معطلی پذیرفتم. آخه غربت درد مشترک همه ما بود. البته رابطه من کلا با بچه ها خوب است. دخترش را گذاشت و رفت و به گمان چند ساعت با هم بودن، زندگی دو نفره ما آغاز شد. اما پایانش طول کشید و غروب آفتاب شد و دیگر می دانستم دختر کوچکش کرونا دارد و خودش هم درگیر است. تلفن ها و هشدارها آغاز شدکه مبادا این دختر هم ناقل باشد. اما برای من مهم نبود و دیگر از کرونا نمی ترسیدم چون یقین داشتم تا خدا نخواهد برگی از درخت نمی افتد.  باور داشتم آزمایش الهی است. خاطرات جنگ تحمیلی در کتاب دا جلویم رژه می رفت. دختران و زنانی که به خاطر خاکسپاری شهدای خرمشهر در شهر ماندند تا مردی نخواهد زنی را خاک کند و می دانستند ممکن است شهید شوند. از طرف دیگر در این مدت دیده بودم که چه افرادی کرونا گرفتند و خوب شدند اما با یک تصادف، یک سکته، یک ترس، یا… دار دنیا را وداع کردند و ندای حق را لبیک گفتند. جوان و پیر هم فرقی نمی کرد.

اسمم طلبه بود و سال ها درس خوانده ام؛ دروس ایثار، گذشت و … . همیشه می گفتم کاش ما هم زمان جنگ بودیم و کمک می کردیم. کاش می توانستیم برویم سوریه… و کاش … . سال ها تبلیغ رفتم و به مردم هم درس از خودگذشتگی و کمک به همنوع دادم و حالا میدان جنگ بوجود آمده و لطف خداوند شامل حالم و من در دو راهی بودم بین نگه داشتن این رحمت هستی و یا سپردنش به پدر و مادرش که هم خودشان درگیر ویروس بودند و هم محیط بیمارستان آلوده به ویروس بود.

 

ادامه دارد

 نظر دهید »

دلتنگی ها

10 شهریور 1400 توسط حسيني پور

در این ایام کرونا…

دل است دیگر…. گاهی تنگ می شود… تنگ زیارت حرم ائمه معصومین علیهم السلام…. تنگ امام رضا علیه السلام، تنگ اربعین و …

دل است دیگر…. گاهی تنگ می شود… تنگ لحظات بوسیدن های پر از مهر و محبت پدر و مادر، خانواده و دوستان….

دل است دیگر…. گاهی تنگ می شود… تنگ سفر رفتن های دست جمعی درون طبیعت….

دل است دیگر…. گاهی تنگ می شود… تنگ بیرون رفتن های آزاد و بی استرس ….

دل است دیگر…. گاهی تنگ می شود… تنگ نزدیک هم نشستن ها و نجواهای دوستانه….

دل است دیگر…. گاهی تنگ می شود… تنگ مراسم های شلوغ و پر از شادی…

دل است دیگر…. گاهی تنگ می شود… تنگ هیاهوهای محرم و نذری ها و در آغوش هم نشستن ها برای عزاداری سیدالشهدا….

دل است دیگر…. گاهی تنگ می شود… تنگ نیمه شعبان ها و جشن های پر از شادی و بدون دغدغه…

دل است دیگر…. گاهی تنگ می شود… تنگ خلوت های عارفانه کنج مسجد و مراسم معنوی اعتکاف و سر ساییدن به درگاه احدیت…

دل است دیگر…. گاهی تنگ می شود… تنگ سه شنبه های مهدوی ….

دل است دیگر…. گاهی تنگ می شود… تنگ….

اما میان تمام این دلتنگی ها می دانم که هنوز می شود زیبایی هایی را دید…  می شود پرواز کرد و به اوج رسید… فقط جنسش فرق می کند…

 با دادن ظرف غذایی به یک بیمار کرونایی…

با دادن یک بسته غذایی به در خانه یک محروم و نیازمند…

با مراقبت از یک بیمار کرونایی…

با خرید دارو برای یک بیمار کرونایی…

با خرید مایحتاج خانواده ای که گریبانگیر بیماری شده اند….

با محبت هایی از سر ابراز همدردی…

یا حتی… با یاد کردن بیمار و آوردن لبخند بر لبانش…

و …. و … و…

زندگی همچنان پابرجاست … و می توانم در هر شرایطی  با معبودم که یگانه و یکتاست عاشقی کنم… ومی توانم برای ظهور، امام زمانم عجل الله تعالی فرجه که هست و غریبانه در زندان گناهان ماس، قدمی بردارم…

و این روزها چه زود دیر می شود…. شاید نفر بعدی من باشم… پس تا فرصت باقیست …

 

 

 

 نظر دهید »

بصیرت فاطمی و ولایت پذیری و ولایتمداری سردار سلیمانی

10 شهریور 1400 توسط حسيني پور

بصیرت و ولایت پذیری با هم ارتباط تنگاتنگی دارند. بصیرت، قوّه و نیرویی قلبی است که به مدد نور الهی، پدید آمده، حقیقت و باطن امور را - چنان که هست - در می یابد. با دید بصیرت، انسان، درست را از نادرست و حق را از باطل، به آسانی تشخیص می دهد. اهل بصیرت با امداد نیروی قدسی که به آنها عطا شده، می شنوند؛ می اندیشند؛ نگاه می کنند؛ می بینند و از عبرت ها، بهره می گیرند و آن گاه راه های روشنی را می پیمایند و بدین ترتیب، از افتادن در پرتگاه ها و لغزش گاه ها در امان می مانند. از آن طرف جایگاه ولایت در جامعه مانند ستونی است که وقتی باشد خیمه پابرجاست لذا امام جامعه به عنوان شخصیت و جایگاهی که آسیب ها را دیده، نقاط قوت و ضعف را می داند، مردم را به سمت توکل و اتکا به خداوند متعال سوق می دهد، دارای مدیریت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و سایر موارد است؛ نقشی بسیار جدی به خصوص در دفع فتنه های اقتصادی و سیاسی، تهاجم فرهنگی، آسیب های اجتماعی و .. دارد و اینهاست که جامعه را به بالندگی می رساند. طبق نقل تاریخ یکی از کسانی که ارتباط تنگاتنگ بصیرت و ولایت پذیربودن را به منصه ظهور رساندند حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند که شخصیتی بصیر و حقیقت‌بین داشته و در پدید آمدن وقایع غصب خلافت در حمایت از ولایت سکوت نکرده و ولایتمداری خویش را به اثبات رساندند. بسیاری از بزرگان، اولیای خداوند و حتی جهادگران نیز با تاسی از حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها ارتباط بصیرت با ولایت پذیری را به تصویر کشیده اند که می توان از جمله آنها سردار سلیمانی را نام برد که با داشتن بصیرت فاطمی، در تمامی عرصه ها گوش به فرمان ولایت بوده اند که نشان از “ولایت مداری” و “ولایت پذیری” ایشان است.

 نظر دهید »

وظایف منتظران2

08 تیر 1394 توسط حسيني پور

امام صادق(ع)

هرکس دوست دارد از یاران امام زمان(عج) باشد پسمنتظر ظهور او باشد و اگر به راستی منتظر ظهور آن حضرت است با پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید و چنانکه این شخص پیش از قیام حضرت مهدی(عج) بمیرد پاداش کسی را دارد که حضرت را درک نماید.

بحارالانوار ج52 ص140

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

گل نرگس

این وبلاگ به معرفی سرور و مولایمان آقاامام زمان (عج) می پردازد. امیدواریم سرباز خوبی برای ایشان باشیم. به امید شهادت در رکاب آقا و مولایمان مهدی (عج).
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

ماه رمضان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس